من محكوم شكنجهئي مظاعفم
اين چنين زيستن،
و اين چنين
در ميان شما زيستن
با شما زيستن
كه ديري دوستارتان بودهام.
*
ديدم آنان را بيشماران
كه دل از همه سودائي عريان كرده بودند
تا انسانيت را از آن
عَلًمي كنند-
و در پسٍ آن
به هر آنچه انساني است
تف ميكردند!
ديدم آنان را بي شماران،
و انگيزههاي عداوتِ شان چندان ابلهانه بود
كه مُردگانٍ عرصهي جنگ را
از خنده
بيتاب ميكرد؛
و رسم و راه كينهجوئي شان چندان دور از مردي و مردمي بود
كه لعنتِ ابليس را
بر ميانگيخت . . .
استاد احمد شاملو
No comments:
Post a Comment